در امتداد شب...
در امتداد تیره ترین شامگاه سال
میلاد آن نگاه پر از مهر و روشنت,بر شب دهد زوال
یلدا رسیده باز... اما دگر هراس ندارم ز تیرگی,از دوری سحر
زیرا به هر نفس... گویی نگاه توست که لبخند می زند
با هر نگاه و با هر تبسمش... جان مرا به عشق تو پیوند می دهد