آنقدر نیامدی که به جای من و تو
برف آمد و نشست
روی همان نیمکت همیشگی
که روزی بر آن می نشستیم
و با خاطری آسوده
نفس می کشیدیم
هوای تازه دیدار را
اینک اما
توی حصار سردِ زمستان
هر کدام در گوشه ای
مچاله شده ایم
تا مگردست در دست باد
به آغوش بهار
پرتاب شویم…