غمگینم!
آخر امروز نگفتم

نگفتم دوستت دارم
از خودم خجالت می‌کشم

از خودم فرار می‌کنم
که دیر کردم
که دیر گفتم وُ امروز رفت

قشنگِ نازم،
می‌دانم هیچ بیراهه‌ای
به تو نمی رسد
می‌دانم تا تو خیلی راه است
خیلی!
تازه راه؛
خیلی راه باشد
شاید به تو برسد
تو که غریبه نیستی
علاقه‌جانِ منی
خواب ماندم!
نه این که در خواب نگفته باشم‌هـــا!
نـــــ‌‌‍‍‌ه!
تازه یواشکی بوسَ‌ت هم کردم

گفتم شاید تو نشنیده باشی
نه نه ... دارم دروغ می‌گویم

می دانی!
اصلن کیف می‌کنم هِی بگویم سلام
هِی بگویَم دوستت دارم
هِی یواشکی ببینمت