صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 1 به 10 از 12

موضوع: نامه ای به تو

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Feb 2018
    شماره عضویت
    6060
    نوشته ها
    4,444
    پسندیده
    47
    مورد پسند : 701 بار در 533 پست
    Windows NT 10.0 Firefox 58.0

    نامه ای به تو

    نمي دانم از كجا شروع كنم؟
    از خوبي تو از اميدتو از حرفهاي پر از ماه تو يا از چشمانی كه مرا كشته اند. كاش بداني كه چه قدر دوستت دارم كاش بداني ارزشت بيشتر از اين همه حرفهایی است که میشود زد.

    تو برایم مثل باراني كه هميشه سبكي مي اورد. مثل باران از آسمان به دل عاشق اما کویری من مي باری وطراوت مبخشی برگهای غبار گرفته قلبم را.

    صدایت براي دلم آرامش عجیبی هدیه میکند . چه خوب است بودنت چه خوب است احساست و حتي حس لمس كردنت.

    چه شیرین است در خیال و رویا در آغوش کشیدنت.انقدر دوست دارم روی آن شانه های پراز آرامش تو سربگذارم وحرفهاي دلم را برایت بازگوکنم که قابل وصف نیست.

    باتو گريه كنم باتو بخندم و هر لحظه به چشمان پر مهرت نگاه كنم چون آن چشمان زیبایت مرا به زندگي بيشتر وابسته مي كند.

    هر موقع صداي قشنگ تورا مي شنوم دلــــم مي لرزد يه جورايی اروم و هيجان زده ميشوم از خودم از بودنم جدا ميشوم و خودم را به تو ميسپارم

    ولي كاش از چشمهایم بخواني كه حتي بودنت گفتنت خواستنت و همه چيزتو برایم از همه كس باارزش تر شده است. مي داني ،

    زندگي برای من مثل يه كاغذ سياه بود كه تو نقطه ي سفيد آن شدي و هر لحظه كه عشق من به تو زياد مي شود

    اون نقطه به اوج خود مي رسد و بزرگتر و بزرگترمي شود آری زندگي با وجود تو رنگ دیگری به خود گرفته است.

    هيچ كس تو رو از من نمي تواند بگيرد حتي خودتو. چون اسمت ، عشقت و بودنت را در دلم حك کرده ام و محال است كه پاك شود.

    عشق تو مثل بوی یاسمن حیات مادرم می ماند آنقدر از ته دل نفس مي كشم تا بيشتر به بودنت و عشقت معتاد شوم.و تو. . .

  2. Top | #2

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Feb 2018
    شماره عضویت
    6060
    نوشته ها
    4,444
    پسندیده
    47
    مورد پسند : 701 بار در 533 پست
    Windows NT 10.0 Firefox 58.0

    برای تو مینویسم. . . .

    این را برای تو مینویسم. . . .

    برای تو که ازکجا آمدن و چگونه آمدنت را نفهمیدم.وقتی که به قلبم آمدی دیوار تنهاییم فرو
    ریختُ تنهاییم شکستُ به خود که آمدم ذره ذره وجوم را تسخیر کرده بودی.شاید کسی به
    مهربانی تو ندیده بودم و وقتی که دیدمت بی اراده تسلیم گفته های مهربانت شدم بی آنکه

    ببینمت شیفته سخنان جذابت شدم از تو بتی ساختم برای پرستش و وقتی که چشمان زیبا و
    مهربانت را دیدم دیگری راهی جز تسلیم شدن در برابرشان نداشتم.برای تو مینویسم از
    دلتنگیهایم تا بدانی که لحظه هایم از تو غافل نیستند.دیگر بوسه های مجازی آرامم
    نمیکنند.دیگر . . .
    ولی نمیدانم چرا احساس میکنم هر چقدر با صدای بلنددوست داشتنت را فریاد میکنم تو
    خودت را به نشنیدن میزنی.احساس میکنم که با من بودن را برای گذران وقت میخواهی و
    مشغولی ذهنت برای فراموشی او.شاید هم من اشتباه میکنم.ولی از تو میخواهم که مرا به
    خاطرخودم دوست داشته باشی و تنها عزیزت نباشم.میخواهم تنگ درآغوشت
    بگیرم،ببویمت،ببوسمت ،بوسه بارانت کنم.آری این روزها دلم دست از سرم برنمیدارد و هوای
    بوسه بر لبانت دارد.آری منتظرم

  3. Top | #3

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Feb 2018
    شماره عضویت
    6060
    نوشته ها
    4,444
    پسندیده
    47
    مورد پسند : 701 بار در 533 پست
    Windows NT 10.0 Firefox 58.0

    میخواهم برایت بنویسم

    میخواهم برایت بنویسم ‘
    اما مانده ام که از چه چیز واز چه کسی بنویسم؟
    ازتوکه بی رحمانه مرا تنها گذاشتی !
    یا از خودم که پوچ و مبهوت مجبور به زیستنم.
    از تو که قلبت مثل سنگ است یا از خود که مثل شیشه ای خرد وشکسته ام.
    از چه بنویسم نازنین من توبگو تا بنویسم
    بنویسم ‘از دلم که شکستی ‘یااز نگاه غریبه ات که با نگاهم آشنا شد؟؟
    ابتدا آمدی ‘ آشنا شدی و حالارشته مهرومحبت ورفاقت را پاره میکنی
    از چه بنویسم :از قلبی که مرا نخواست ....؟؟!!!
    یا قلبی که تورا خواست...؟؟!!!
    ازاینکه زود دلبسته شدم واز همه ی وابستگی ها بریدم تا تورا داشته باشم آیا گنهکارم؟؟؟
    اما هیهات…
    که تو آن را حس نکردی و معنایش را ندانستی.
    از من بریدی و از این آشیان پریدی...
    مانده ام ای عزیز جان من ‘مانده ام از چه بنویسم....
    ولی خوب میدانم که امشب دیگر اجازه نخواهم داد که قدم به حریم خوابهاورویاهایم بگذاری...
    چون این بار"من"اینطور خواسته ام
    باور کن که دیگر باور نخواهم کرد عشق را...
    عشقم را حلال کردم واز تو بگذشتم که شاید دوری باعث دوستی بیشترمان شودو
    تو معنای ""دوست داشتن ""را درک کنی...

  4. Top | #4

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Feb 2018
    شماره عضویت
    6060
    نوشته ها
    4,444
    پسندیده
    47
    مورد پسند : 701 بار در 533 پست
    Windows NT 10.0 Firefox 58.0
    برای تو می نویسم...

    تو از جنس بارانی و
    غم انگیز ترین شادی روی زمین.
    چه شاعرانه غمهایت را زیر روسریت پنهان میکنی؛
    حتی سکوت هم با تو زیباست
    تقصیر تو نیست که چشمهایت گاهی گریان میشود این تقصیر آدمهاییست از جنس غرور که شیشه روح تو را گاهی خش می اندازند.
    ولی تو صبور باش...
    گیسوانت را در مسیر بادها رها کن و بدان عشق جزیی از وجود توست که خدا از کالبد روحش در تو دمیده است.
    تو مادر باشی
    زن باشی
    یا دختر
    لطیف ترین گل احساس و
    مخاطب نابترین شعر بلند شاعران این سرزمینی.
    بانوی من....

    لبخند بزن و روحت را با کسالتها و ملالتها آزرده مساز
    تو توانایی پرواز در اوج را داری
    پس خویشتن زندگیت را آنگونه در شان نام توست بساز..

  5. Top | #5

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Feb 2018
    شماره عضویت
    6060
    نوشته ها
    4,444
    پسندیده
    47
    مورد پسند : 701 بار در 533 پست
    Windows NT 10.0 Firefox 58.0
    و اگر امروز برایت می نویسم ،

    از عریانی ذهنی ست...
    که از ایمان گذشته ،
    و به عادت رسیده...
    که از اصالتِ عشق چیزی نمانده ،
    جز شکوه به جا مانده ی خاطره ای دور...
    و وجودی سایه وار...
    حضوری چنان کم رنگ ،
    که مرا به یادِ خوابی می اندازد ،
    که هرگز نرفته ام...
    به یادِ نبودن...
    شاید هم ،
    مرگ...
    و اگر می نویسم هنوز ،
    شب را باور دارم...
    و لحظه هایِ تاریکی که من را به تو پیوند می دهد ،
    بی آنکه بدانی...

    بی آنکه باشی...
    بی آنکه به یادم باشی ،


  6. Top | #6

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Feb 2018
    شماره عضویت
    6060
    نوشته ها
    4,444
    پسندیده
    47
    مورد پسند : 701 بار در 533 پست
    Windows NT 10.0 Firefox 58.0
    ببخش اگرچه دورم...

    اما قلبم همیشه پیش توست.
    وبه عشق تو می تپد

    بدان تو را در تمام ضربانهای قلبم حس میکنم.

    اگرچه امروز حضورا کنارت نیستم اما روحم هر لحظه روحت را نوازش میکند.

    تو در این لحظه های طلائی هر دم با نفسم وجودم را گرم میکنی

    هر دم با من و در منی!

    و امروز متشکرم...

    برای همه وقتهایی که مرا به خنده واداشتی.

    برای همه وقتهایی که هرچند خسته اما با جان و دل به حرفهایم گوش کردی.

    برای همه وقتهایی که با حرفهای معجزه آسایت به من جرات و شهامت دادی.

    برای همه وقتهایی که از راه دور مرا در آغوش همیشه گرمت گرفتی.

    برای همه وقتهایی که با من شریک شدی.

    برای همه وقتهایی که خواستی در کنارم باشی و بودی.

    برای همه وقتهایی که به من اعتماد کردی.

    برای همه وقتهایی که مرا تحسین کردی.

    برای همه وقتهایی که باعث راحتی و آسایش من بودی.

    برای همه وقتهایی که گفتی دوستت دارم.

    برای همه وقتهایی که در فکر من بودی.

    برای همه وقتهایی که برایم شادی آوردی.

    برای همه وقتهایی که به تو احتیاج داشتم و تو با من بودی.

    برای همه وقتهایی که دلتنگم بودی و دوریم را به جان خریدی.

    برای همه وقتهایی که به من دلداری دادی.

    برای همه وقتهایی که با من گریه کردی.
    و برای همه وقتهایی که دیگر نیستند و به خاطره ها مبدل شدند...

    امروز برای من روز مقدیست. روز دوباره متولد شدن تو که ماه زندگی منی.

    امروز و هر روز دوست دارم فراموش نکنی که...

    آغوش من برای تو همیشه و همیشه باز است.

    هر گاه دلت گرفت، یا از زمانه آزرده شدی، من مثل همیشه اینجایم...

    هر چند نیستی و نمی آیی، اما من تا ابد قاطعانه و محکم همچون کوهی در کنارت هستم و میمانم.

    من برای توام و تو تا ابد مالک وجود منی.

    میخواهم تا ابد با تو باشم چه اینجا چه آنجا، چه شیرین و چه تلخ، مهم نیست.


  7. Top | #7

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Feb 2018
    شماره عضویت
    6060
    نوشته ها
    4,444
    پسندیده
    47
    مورد پسند : 701 بار در 533 پست
    Windows NT 10.0 Firefox 58.0
    پاكتو باز كن اين نامه ي آخره منه

    اين سنگينيه ي رو شونه ها واسه بار غمه

    اين نامه ي من به توست گل هميشه نازم
    دلم ميخواست قصه مونو بازم از سر بسازم

    گفتم هوامو داشته باش تو لحظه هاي بي كسي
    بي تو غريب و منتظر، تا تو به دادم برسي

    ديدي كه سرنوشتم دلگيره و كوتاهه
    امشب چقد اتاقم تاريك و سياهه

    دور و ورم پر احساسه و منمو يه تابوت آهني
    تن سردم جون نداره پس كي به دادم ميرسي

    هزار تا غصه تو دلم، هزار تا درد توي تنم
    بي توغريب و بي كسم چطور ازت دل بكنم

    جايي كه من نشستم الهي تو نبيني
    ميدوني تا قيامت تو قلب من ميشيني

    چه آرزوها داشتم اونام كنارم دفنن
    هيچكي پيشم نمونده اونام از پيشم رفتن

    درد و دلم تو بودي تويي درمون دردم
    شايد اگه ميموندي تو جووني نميرفتم

    صبري كه داده بودي به آخرش رسيده
    خواستم صبور بمونم گفتن ديگه بعيده

    تا لحظه هاي آخر عكس تو دلخوشيم بود
    چشماي گريون من باز قابتو كرده رود

    بي اعتنا ميرفتي پشت سرت رو نديدي
    حالا بخند كه امروز مشكي برام پوشيدي

    ميخوام دلت نگيره وقتي كه زير خاكم
    بخون برام فاتحه كه زير خاك هلاكم

    نبودي و تنم رو رخت كفن پوشوندن
    چشم انتظارت بودم تا به گورم رسوندن


    بدون كه ديگه نيستم دنيا ازم بريده
    بال و پري كه دادي چه بي هوا پريده

  8. Top | #8

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Feb 2018
    شماره عضویت
    6060
    نوشته ها
    4,444
    پسندیده
    47
    مورد پسند : 701 بار در 533 پست
    Windows NT 10.0 Firefox 58.0
    منو ببخش ، که ندیده میگرفتم التماس اون نگاه نگرونو

    منو ببخش ، که گرفتم جای دست عاشقت رو ،
    دست عشقه دیگرونو
    لایق عشق بزرگ تو نبودم ، خورشید بانو
    غافل از معجزه تو شد وجودم ، اسیر جادو
    منو ببخش ، که درخشیدی و من چشمامو بستم
    منو بخشیدی و من چشمامو بستم
    منو ببخش ، منو ببخش ، منو ببخش ، منو ببخش
    تو به پای من نشستی و جدا از تو نشستم
    که نیاوردی به روم هر جا دلت رو میشکستم

    منو ببخش ، منو ببخش ، منو ببخش ، منو ببخش

  9. Top | #9

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Feb 2018
    شماره عضویت
    6060
    نوشته ها
    4,444
    پسندیده
    47
    مورد پسند : 701 بار در 533 پست
    Windows NT 10.0 Firefox 58.0


    هنگام انتخاب توست
    اگر خواستی بمان !
    من هنوز میخواهمت...

  10. Top | #10

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Feb 2018
    شماره عضویت
    6060
    نوشته ها
    4,444
    پسندیده
    47
    مورد پسند : 701 بار در 533 پست
    Windows NT 10.0 Firefox 58.0
    مینویسم نامه و روزی از اینجا میروم

    با خیال او ولی تنهای تنها میروم

    در جوابم شاید او حتی نگوید “کیستی ؟”

    شاید او حتی بگوید “لایق من نیستی”

    مینویسم من که عمری با خیالت زیستم

    گاهی از من یاد کن ، حالا که دیگر نیستم

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کاربرانی که این تاپیک را مشاهده کرده اند: 0

هیچ عضوی در لیست وجود ندارد.

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

مرجع تخصصی ویبولتین ویکی وی بی در سال 1391 تاسیس شده است و افتخار میکند که تا کنون توانسته به نحو احسن جدید ترین آموزش ها و امکانات را برای وبمستران میهن عزیزمان ایران به ویژه کاربران ویبولتین به ارمغان بیاورد .

اطـلـاعـات انجمـن
حـامـیان انجمـن