دستم به دامانت نرو
آتش نزن برجان من
جانم به قربانت بیا
امشب بمان مهمان من
یک روز می آیی که من
دل کنده ام ازجان وتن
می جویی أم از پیرهن
کو یوسف کنعان من
ای نازنین بی وفا
دیر آمدی حالا چرا
دیگرنمی یابی مرا
دستم به دامانت نرو
آتش نزن برجان من
جانم به قربانت بیا
امشب بمان مهمان من
یک روز می آیی که من
دل کنده ام ازجان وتن
می جویی أم از پیرهن
کو یوسف کنعان من
ای نازنین بی وفا
دیر آمدی حالا چرا
دیگرنمی یابی مرا