آرام جانم میشوی ، پشت وپناهم میشوی؟
من خسته ازبی مهریم ، تومهربانم میشوی؟
درمن نمانده ذره ای ، ازحس خوب عاشقی!
توضامن آزادی از ، رنج و عذابم میشوی؟
قلبم گواهی میدهد؛ هم مهربان هم لایقی!
آیاتوهم رویای من، فکر و خیالم میشوی؟
من سخت بیمارم ولی، محتاج دارو نیستم!
آیا پرستار تب و درد و عذابم میشوی؟
من هرشب از بهررخت، هذیان به لب دارم همی!
آیا تو در بیداریم ، ورد زبانم میشوی؟
تاریکی و ظلمت مرا در دام خود کرده اسیر!
آیا چراغ روشن ، شبهای تارم میشوی؟
سیمین تنی شکر لبی، افتاده در دامت دلم!
من عاشقی دلداده ام، جانا شکارم میشوی؟...