-ديگه اينجا نیستی
همه جا تاریکه
بى تو بغض
توىِ چشمامه و
گريه نزدیکه
ديگه اینجا نیستی
شَهرمون بی روحِ
بى تو غُصهِ و غَم
تو قلبم قد یه کوهِ
برگرد...! “
-ديگه اينجا نیستی
همه جا تاریکه
بى تو بغض
توىِ چشمامه و
گريه نزدیکه
ديگه اینجا نیستی
شَهرمون بی روحِ
بى تو غُصهِ و غَم
تو قلبم قد یه کوهِ
برگرد...! “
برگردددددد حتی شده با التماس...
حتی شده با معذرت خواهی جلو همه دنیا....
من بی تو نمیتونم....
بخدا نمیتونم....
بخدا نمیشه...
بی انصاف برگردددددددددددددددد...
دروازههای شهرت را به رویم بگشا
با تو آنقدر حرف دارم که
با گفتن تمام نشود
سالهاست من لحظاتی را زیستهام که
گره به نام تو خورده
دروازههای شهرت را به رویم بگشا
من در آنجا با تو
شهرهای دیگر را تصاحب خواهم کرد
این خانهها
این کوچهها
این میدانها
کفایت هر دویمان را نمیکند.
می دانم دیگر برای من نیستی !
اما ….
دلی که تنگ باشد …
این حرف ها را نمی فهمد … !!!
شهر را گشتم که مانند تو را پیدا کنم
هیچکس حتی شبیهت نیست، فوقالعادهای !
هنگام انتخاب توست اگر خواستے بمان !
این آخرین دقایقے ست ڪـہ مے خواهمت هنوز ...