باز غزل در غزل آغاز شد
عطر تو آمد ، نفسم باز شد
باز من و شور دمادم ز تو
باز تو و حال دلم ساز شد
این همه احساس و دل کوچکم
یاد تو و لحظه ی ابراز شد
با نفس پاک مسیحائیت
آمدی و لحظه ی اعجاز شد
مست منم ، باده منم ، جام من
چشم تو بنیانگر این راز شد
طره گیسوی تو عاشق کش و
دل ز من و چشم تو طناز شد
نابترین لحظه ی شاعر شدن
بازغزل در غزل آغاز شد