شاعر شدم که شعر بگویم برای تو
تا واژه واژه جان بدهم زیر پای تو
تو شاه بیت هر غزل عاشقانه ای
اصلا تو پادشاه غزل..من گدای تو
درمان و درد خستگیم چشمهای توست
پلکی بزن.. دوباره شوم مبتلای تو
دریای مهربانی تو ساحلی نداشت
من قایق شکسته ى بی ناخدای تو
اعجاز کرده ای به قلم..ای پیمبرم
این راه باز شد به دلم با عصای تو
پرواز میکنم به هوایت.. به شوق تو
معراج هر شبانه ى من تا خدای تو..