هنوز هم دوستت دارم
نه به اندازه ى قبل
نه به اندازه ى ساختن آينده
نه به اندازه ى انتخاب اسم بچهايمان
نه به اندازه ى كنارت بودن حتى ...
اندازه ى كمى به حرمت تمام گذشته ام
اندازه ى كمى قد دوبند انگشت گوشه ى قلبم
هرچه شد تو باعثش بودى
تو انتخاب كردى كه قلبت بشود كاروانسراى عامه ى مردم ...
تو خواستى منِ خودت را من كنى و من را تمامش كردى
حسرتى نيست ...
تمامت ارزانى خودت غريبه ى هميشه آشنا...
یــک عمــر دور و تنهــا،
تنهــا بــه جــرم ایــن کــه
او، ســر سپــرده مــی خــواســت!
مــن،
دل سپــرده بــودم … سپاس
دیدمت انگار چیزی بر دلم تأثیر کرد
با نگاه ساده ات دنیای من تغییر کرد
دیدمت با لحن آرامی صدایم کردی و
این دل مغرور در لحن صدایت گیر کرد
غرق آرامش مرا خواندی و گفتی میشود
با سوالم ذهنتان را هم کمی درگیر کرد؟
میشود با من بمانی! ساده… میخواهم تو را
جمله ای ساده دلم را بردو در زنجیر کرد
اندکی با شوق، بی وقفه نگاهت کردمو
در دلم گفتم که چشمانت دلم را پیر کرد!
رفتی و از دور میدیدم پر از دلشوره ای
تو نفهمیدی که عشقت در دلم تکثیر کرد
تیر اخر را زدی وقتی که گفتی عاشقم
عاشقت بودن مرا از هر تجرد سیر کرد...
حیف است با این همه زیبایی...
این همه مهربونی...
میبینم اینقدر بدبختی...
انقدر حقیری...
ک داری عشق را گدایی میکنی...
حیف..................!؟
یادش همه جا هست،خودش نوش ِ شما
ای ننگ بر او مرگ بر آغوش شما
شمشیر بر آن دست که بر گردنش است
لعنت به تنی که در کنار تنش است
اندوه ها در من شعله ور است و
ابر ها در من در حال بارش
نیمی آتشم
نیمی باران
اما بارانم، آتشم را خاموش نمی کند!
گرفتار ناتوانی های خویشم
رودی کوچکم
گرفتار باتلاق
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
کاربرانی که این تاپیک را مشاهده کرده اند: 0
مجوز های ارسال و ویرایش
