آسمانش را گرفته تنگ در آغوشابر؛ با آن پوستین سردِ نمناکش.باغ بی برگی،روز و شب تنهاست،با سکوت پاکِ غمناکش.سازِ او باران، سرودش باد.جامه اش شولای عریانیست.ورجز،اینش جامه ای باید .
![]()
آسمانش را گرفته تنگ در آغوشابر؛ با آن پوستین سردِ نمناکش.باغ بی برگی،روز و شب تنهاست،با سکوت پاکِ غمناکش.سازِ او باران، سرودش باد.جامه اش شولای عریانیست.ورجز،اینش جامه ای باید .
![]()
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.