خسته ام از این همه دوری
لب دريا، شب از هنگامه لبريز، خروش موج ها: پرهيز ... پرهيز ... ،در آن توفان كه صد فرياد گم شد؛ چه بر می آيد از وای شباويز ؟!
![]()
خسته ام از این همه دوری
لب دريا، شب از هنگامه لبريز، خروش موج ها: پرهيز ... پرهيز ... ،در آن توفان كه صد فرياد گم شد؛ چه بر می آيد از وای شباويز ؟!
![]()
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
تو نیستی که ببینیچگونه عطر تو در عمق لحظه هاستچگونه عکس تو در برق شیشه ها پیداست![]()
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
من در تدارکم غزلی تازه رو کنم دریایی از خیال تو را در سبو کنمای زادگاه قافیه ها چشم های تو بگذار تا نگاه تو را جستجو کنممضمون های تازه زبان باز می کنند در آبشار زلف تو گر شستشو کنماز هوش مثل اینهمه آغوش می روم گل های سرخ پیرهنت را که بو کنمعطر و نگاه و سایه ی گیسویت، ای دریغ طاقت ندارم اینهمه را آرزو کنمما از پس نقاب به هم دل سپرده ایم حیف است من به یک من موهوم خو کنمبا مرد پشت چهره ی معصوم خود هنوز جرات نمی کنم که تو را رو برو کنم
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
آنجا که من از روزن هر اختر شبگرد،
چشمم به تماشا و تمنای تو باز است!
من نیز چو خورشید، دلم زنده به عشق است
راه دل خود را،
نتوانم که نپویمهر صبح، در آیینه جادویی خورشید
چون می نگرم،
او همه من، من همه اویم!
![]()
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
همراه آفتابی و سایه ای
در اوجی و زیباچون آیه ای
زمستون داره میره
الهی غم وغصه هاتون
بازمستون بره
دیگه هیچ وقت بر نگرده
الهی بهترین روزها
را خداوند
درباقی مانده
سال نصیبتون کنه
![]()
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
خنده هایت رااز
بگذار در آغوشِ صبح
وقتی تمامِ هواعطرِ نفست پُر می شود …
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
تو تنها دری هستی، ای همزبان قدیمی
که در زندگی بر رخم باز بوده ست.تو بودی
و لبخند مهر تو، گر روشنایی به رویم نگاهی گشوده ست.
مرا با درخت و پرنده، نسیم و ستاره، تو پیوند دادی.
![]()
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.