سلام رهگذر
خوش آمدی به خلوت این راه خالی از عابر


خوش آمدی به هیاهوی این سکوت بی وقفه

چه لحن خوش آیند ساده ای داری
چقدر خوشحالم




صدایت آشناتر از آشناست ،

باور کن ... دلم تکانی خورد



تو از کدام سپیده طلوع کرده ای که می دانی : برای ظلمت شبهای من ستاره کافی نیست؟
تو موج پر تب و تاب کدام دریائی که باز می دانی
رکود یکسر این زندگی به دست طوفانیت شکسته خواهد شد؟
تو از کجا میدانی این پایان من است