شرح تو با سی و دو حرف
مگر ممکن استکه همه بدانند
تو را چگونه بنویسم
زمان در حضور تو شروع می شود!
چشمهایت را نبند
پیدا نمی شوم
باور کن.
درد من بزرگتر از ترانه های مدرنیست
که گوش می کنی
هر بار که دیوار حوصله ات خراب می شود
روی ثانیه های لنگان آنجا،
دوست دارم بدانی
اینجا دلم شور می زند
و نگاهم آرام ندارد
به خودم اطمینان می دهم
باز پیراهن کرم قهوه ای پوشیده ای
و زمزمه دوست داشتنت را
بزرگتر نجوا می کنم