عاقلانه کنار گذاشتمت
اما هر بار که
مژه ای می افتدروی گونه امبی اختیارتو را آرزو می کنم...مثل بعضی صبح هاکه یادم می رود نیستیوَ بلند می گویم:صبح به خیر...
عاقلانه کنار گذاشتمت
اما هر بار که
مژه ای می افتدروی گونه امبی اختیارتو را آرزو می کنم...مثل بعضی صبح هاکه یادم می رود نیستیوَ بلند می گویم:صبح به خیر...
در من انگار صدایی گم شده است
انگار لبخندی
دنیایی..
مثل یک کودک هفتاد ساله
که راه خانه اش را نمی داند
دست های تو
در خیابان رهایم کرد.
آنقدر شهر شبیه توست،
که پیدایت نمی کنم
و آنقدر حواست را دور انداختی
که تمام نشانی ها
به نبودن ختم شد
حالا هر روز از کنارم رد می شوی
و من بیشتر از قبل
دستانم به زنگ نمی رسد!
حسی که دارم و اصلا دوست ندارم
همین احساس دوست نداشتنت رو
هر کاری می کنم ببخشمت نمیشه
نگو میشه بیا باز عاشقم شو
من که خاطرات تو , تو خودم کشتم
آخه چاره ای جز این دیگه نداشتم
عاشق کسی نشدم اما
جای خالی تو دلم واست نذاشتم
گفتی زندگیم با تو دلگیره
به هوای عشق کی ازم گذشتی
بردی با خودت همه دنیات و
چی رو جا گذاشتی که واسش برگشتی
دیره واسه برگشتنت دیره
دیره برای داشتنت دیره
تو دنیام صدای از تو نمیاد
این عشق از یاد هردومون میره
ای کــاش . . .کـسـانی کـه دلـتنگشان مــی شویــم ...لیــاقــت ایـن دلـتنگی را داشتـــه بــــاشنــد
دیر آمده ای
محبوب منآنقدر دیرکه به پنج زبان زنده ی دنیا همدوستم بداریهیچ اتفاق عاشقانه ایسکوت بارانی این دیدار را نخواهد شکست!گل سرخ ات رابر سر این شعر پرپر کن
ردیف و قطعه را هم به خاطر بسپارتاوان دیر رسیدن گاهیتنهابا یک عمر گریه پرداخت می شود!
ﻗﺮﺍﺭ ﻣﺎ
ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﺑﻮﺳﻪ ﺑﻮﺩ.
ﻓﻘﻂ ﻫﻤﯿﻦ ...
ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺗﻮ
ﻭ ﻟﺐ ﻫﺎﯾﺖ
ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ!
ﻣﻦ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﺗﻮ
ﺑﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﯾﮏ ﺑﻮﺳﻪ
ﻫﺰﺍﺭ ﺑﺎﺭ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﻡ ...
ﻭ ﺻﺒﺢ ﻓﺮﺩﺍ
ﺍﻋﺠﺎﺯ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯾﺖ
ﻣﻦ ﺭﺍ ﺩﻭﺑﺎرﻩ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ.
ﻟﻌﻨﺘﯽ!
ﻣﺮﮒ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﺗﻮ
ﭼﻘﺪﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻡ ﺭﺍ ﺯﯾﺒﺎ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ
فاصله ات را بامن رعایت کن!
من بی جنبه تر از آنم
که در برابر وفور عطر تو مقاومت کنم
و تو را تا آخرین جرعه سر نکشم!
از یک فاصله که نزدیک تر می شوی
ناخودآگاه دست های قلبم
به رویت آغوش وا می کنند و
همه چیز در من از نو آغاز می شود...
فاصله را که بر می داری
دنیا در برابر زیبایی تو
مات می شود و ترس بَرَم می دارد
که نکند غرورم تاب نیاورد و
درون ویرانم برایت پدیدار شود.
شکنجه گر!
برای غرورم هم که شده
فاصله ات را با من رعایت کن