در غیاب تو ترانه های تکان دهنده نوشتم،
به تماشاى کشورهای جهان رفتم،خانه خریدممردِ خانه شدماما هنوز جای تو در تک تک دقیقه ها خالی ست،شعرها برای زیبا شدن به تکه ای از تو محتاجندو نوشتن پلی ست که مرا به تو می رساند...چه کسی باور می کرد در نبود تو تقویم ها ورق بخورندو من هر سال شمع های تولدم را فوت کنمبی آن که صدای کف زدنت در گوشم بپیچد؟
دیگر احتمال بازگشتن تو لطیفه ای ستکه دوستان قدیمی مرا با آن دست می اندازندو آن قدر در خلأ غیبتت مرده امکه هیچ زنگ تلفنی مرا از جا نمی پراند !