دست مرا بگیر که باغ نگاه تو
چندان شکوفه ریخت که هوش از سرم ربود
من جاودانیم که پرستوی بوسه ات
بر روی من دری ز بهشت خدا گشود
اما چه میکنی دل راکه در بهشت خدا هم غریب بود.
دست مرا بگیر که باغ نگاه تو
چندان شکوفه ریخت که هوش از سرم ربود
من جاودانیم که پرستوی بوسه ات
بر روی من دری ز بهشت خدا گشود
اما چه میکنی دل راکه در بهشت خدا هم غریب بود.
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
به آمدنت
بی گمانتا نفس باقی است
نه چون بید که چون سروایستاده ام
در معبر هر باد
![]()
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.