سرد
یعنی تو
که صدایت یخ می بندد بر رگ هایم
به وقت هایی که کسی را دوست داری
که من نیستم
گرم
یعنی تو
که هر نگاهت داغ می شود بر دلم
برای بعد ها
به وقت هایی که کسی را دوست داری
که منمآب
یعنی تو که بر سرم می ریزی
پاک
از ابرهای دلتنگِ سقف خانه ات که از خیابان فرار کرده اند
به جای هر غسلی
به جای هر بارانیخاک
یعنی خاک بر سر لحظه هایی
که ما مال هم نیستیم!خلاصهتنهایی
خورشید
کتاب
کفش
کلید
کلمه
همه شان تویی
به تنهایی!
یعنی تو
که نمی دانی بی من
چقدر تنهایی...