ز نامردان علاج درد خود جستن ،
بدان ماندکه خار از پا برون آرد کسی با نیش عقرب ها
دلم از بی کسی غمگین است
ولی کویر تنهاییم را با بهشت پر از نامردی عوض نمیکنم
در دیاری که در او نیست کسی یار کسی
کاش یارب که نیفتد به کسی کار کسی
هر کس آزار من زار پسندید ولی
نپسندید دل زار من آزار کسی
آخرش محنت جانکاه به چاه اندازد
هر که چون ماه برافروخت شب تار کسی