من همون دوم دبستان موقع کلاس بندی
وقتی با دوست صمیمیم توی یه کلاس نیوفتادم
فهمیدم دل بستن تهش فناییه
من همون دوم دبستان موقع کلاس بندی
وقتی با دوست صمیمیم توی یه کلاس نیوفتادم
فهمیدم دل بستن تهش فناییه
!!yalda!! (04-18-2018)
چترم را روی سرم میگیرم
و از این شهر می روم
باران های اینجا
بوی دلتنگی می دهد...
!!yalda!! (04-18-2018)
مادربزرگ خیال می کند که هر چه بیشتر برایش قرص بنویسن بیشتر زنده می ماند
مثل من که خیال می کردم هر چه بیشتر برایت شعر بگویم بیشتر عاشقم میشوی ...
!!yalda!! (04-18-2018)
بی تو این دیده
کجا میل به دیدن دارد
قصه ی عشق مگر بی تو شنیدن دارد ؟
و چشم های تو
همان کافه های دنجی است که
قهوه هایش حرف ندارد...
ترسم
چو بازگردی
از دست رفته باشم...
تو به خورشید فکر کن
من به ماه
زمانی می رسد که هر دو در یک آسمان
ایستاده اند
رو به روی هم
به شبی فکر کن
که نه ماه دارد نه خورشید
تو را دارد
اما نیمه شبی من خواهم رفت
از دنیایی که مال من نیست
از زمینی که مرا بیهوده بدان بسته اند
و تو آنگاه خواهی دانست که جای چیزی در وجود تو خالیست....
اگر می خواهی حقیقیت را بدانی
باید به تو بگویم
که اینروزها
حقیقت چیزی نیست
جز
دلتنگی برای تو...
ویران تر از این ؟
باران ببارد و
دستان کسی کم باشد....