نمایش نتایج: از 1 به 2 از 2

موضوع: گر زخلوت مرا شور وغوغای

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    14
    نوشته ها
    32,334
    پسندیده
    5,671
    مورد پسند : 5,395 بار در 4,465 پست
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 66.0.3359.139

    گر زخلوت مرا شور وغوغای

    گر زخلوت مرا شور وغوغای
    دردل هزاران راز نهان است به پنداری
    قلم بامن سریاری ندارد
    تا به انگشتان مهری نشانم
    گر زخطوط دردم
    به آهی پراکنده میخواند افکارم
    واژه ها نیز بامن درستیزند
    و از کمند سفید برگها میگریزند
    گاه درعالم خیال چند سطر مشق رویا زنم
    ودر حصار اندیشه انشاه کنم
    لیک میان من ودل فرسنگها فاصله است
    آنچه در دام ماند
    واژه های غریب و تنهای ست
    آواره در کوچه های بن بست سکوت
    همچون نمازی بزبان خدایان
    جز به احساس نتوان راز گشود
    ندانم آن نقاش چیره دست
    درد را چگونه بربوم نگاه می نشاند
    آه را چگونه برقاب تماشا
    می آویزد
    آن کودکم در عالم اتابک
    مداد ودفتری ست مرا
    با هزاران خطوط درهم تنیده ام
    شاید قصر پادشاهی ست هزارتو
    شاید جنگل انبوهی ست سرد وتاریک
    یا که دریای مواجی با بیشمار کشتی شکسته
    هرآن که بتماشا توشه برگیری
    مرا فریاد طغیان است و ارامش قبل از طوفان
    اینجا نه باغ گلی ست هدیه دل عاشق
    ونه بستر امنی برای آسودنها
    تنها اوست که میداند
    چه آتش است براین نیستان اندیشه…!
    با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.

  2. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    14
    نوشته ها
    32,334
    پسندیده
    5,671
    مورد پسند : 5,395 بار در 4,465 پست
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 66.0.3359.139
    به سودای تو مشغولم، زِ غوغای جهان فارغزِ هجرِ دائمی ایمن، زِ وصلِ جاودان فارغبلند و پست و هجر و وصل، یکسان ساخته بر خودورای نور و ظلمت، از زمین و آسمان فارغسخن را شسته، دفتر بر سر آبِ فراموشیچو گل از پای تا سر گوش، اما از زبان فارغکمان را زِه بریده، تیر را پیکان و پرکندهسپر افکنده خود را کرده از تیر و کمان فارغعجب مرغی، نه جایی در قفس، نِی از قفس بیرونزِ دام و دانه و پروازگاه و آشیان فارغبرون از مردن و از زیستن، بس بلعجب جاییکه آنجا می‌توان بودن زِ ننگ جسم و جان فارغبه شکلی بند و خرسندی به نامی تا به کی وحشیبیا تا درنوردم گردم از نام و نشان فارغ...




    با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کاربرانی که این تاپیک را مشاهده کرده اند: 0

هیچ عضوی در لیست وجود ندارد.

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

مرجع تخصصی ویبولتین ویکی وی بی در سال 1391 تاسیس شده است و افتخار میکند که تا کنون توانسته به نحو احسن جدید ترین آموزش ها و امکانات را برای وبمستران میهن عزیزمان ایران به ویژه کاربران ویبولتین به ارمغان بیاورد .

اطـلـاعـات انجمـن
حـامـیان انجمـن