این جهان فنجان
زندگی چون چایی
عشق چون حبه قند
که اگر حل نشود در دل چایی
زندگی تلخ شود
و اگر حل شود اندر دل چایی
زندگی شیرین است
و اگر لعل لعبت بر لب فنجان برسد
لب تو قند شود،
وان زمان است که فنجان در دست همه زندگی را می نوشی …
این جهان فنجان
زندگی چون چایی
عشق چون حبه قند
که اگر حل نشود در دل چایی
زندگی تلخ شود
و اگر حل شود اندر دل چایی
زندگی شیرین است
و اگر لعل لعبت بر لب فنجان برسد
لب تو قند شود،
وان زمان است که فنجان در دست همه زندگی را می نوشی …
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
می توان طرحی كشید از زندگی
باتلاقش ابی اسمانش بی ابر روزگارش خالی از دل مردگی
وسپس زیست در ان صفحه ی نو زندگی كردو گذر كرد ز باد جاده ای ساخت
پراز یكرنگی می توان عاشق شد
به صدایی دل بست
ونگاه كرد به بی راهه ی نور و به هر چیز كه هست
با نگاه شاپرك شد
بیدار با نوای هر ترانه چشم بست
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.