در گـلـوی مـن
اَبـر کـوچـکی سـت
مـی شـود مـرا بـغـل کـنـی؟
قـول مـی دهـم
گـریــه کـم کـنـم . . .
در گـلـوی مـن
اَبـر کـوچـکی سـت
مـی شـود مـرا بـغـل کـنـی؟
قـول مـی دهـم
گـریــه کـم کـنـم . . .
ویرایش توسط !!yalda!! : 05-09-2018 در ساعت 08:07 PM
آمدی گریه کنی شعر بخوانی بروی
نامه ای خیس به دستم برسانی بروی
در سلام تو خداحافظی ات پیدا بود
قصدت این بود از اول که نمانی بروی
خواستی جاذبه ات را به رخ من بکشی
شاخه ی سیب دلم را بتکانی بروی
جای این قهوه فنجان که به آن لب نزدی
تلخ بود این که به جان لب برسانی بروی
بس نبود این همه دیوانه ی ماهت بودم !؟
دلت آمد که مرا سر بدوانی بروی!؟
جرم من هیچ ندانستن از عشق تو بود
خواستی عین قضات همه/دانی بروی
چشم آتش! مژه رگبار! دو ابرو ماشه !
باید این گونه نگاهی بچکانی بروی
باشد این جان من این تو , بکشم راحت باش
ولی ای کاش که این شعر بخوانی بروی
حقیقت دارد
تو رادوست دارم
دراین باران
می خواستم تو
در انتهای خیابان نشسته
باشی
من عبورکنم
سلام کنم
لبخند تورادرباران
میخواستم
میخواهم
تمام لغاتی راکه میدانم برای توبه دریابریزم
دوباره متولدشوم
دنیاراببینم
رنگ کاج راندانم
نامم رافراموش کنم
دوباره درآینه نگاه کنم
ندانم پیراهن دارم
کلمات دیروزرا
امروزنگویم
خانه را برای تو آماده کنم
برای تویک چمدان بخرم
تو معنی سفررااز من بپرسی
لغات تازه راازدریاصیدکنم
لغات راشستشودهم
آنقدربمیرم
تازنده شوم![]()
ویرایش توسط !!yalda!! : 05-09-2018 در ساعت 07:21 PM
بس نبود اینهمه دیوانه ی ماهت بودم؟
دلت آمد که مرا سر بدوانی بروی؟
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
mohsen32 (05-09-2018)
بگو دردی ز پشت درد خیزد
هزاران دشنه با جانم ستیزد
بگو فتوا دهد عالم به قتلم
مگر عشق از وجودم می گریزد؟![]()
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
در کوی غمت
هوای دل بارانی است
بی تو آرام ترین
لحظه ی من طوفانی است![]()
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
ما محو خیالیم ز دیدار مپرسید
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.