تو وقتی می بینی که من افسرده ام نباید بگذری،
سکوت کنی ، یا فقطکنی !
بنا کننده ی شادی های من باش !
مگر چقدر وقت داریم ؟
یک قطره ایم که می چکیم در تن کویر و تمام می شویم . . .
تو وقتی می بینی که من افسرده ام نباید بگذری،
سکوت کنی ، یا فقطکنی !
بنا کننده ی شادی های من باش !
مگر چقدر وقت داریم ؟
یک قطره ایم که می چکیم در تن کویر و تمام می شویم . . .
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
sultan33 (02-01-2018)
این برگ های زرد
به خاطر پاییز نیست
که از شاخه می افتند
قرار است تو از این کوچه بگذری
و آن ها
پیشی می گیرند از یکدیگر
برای فرش کردن مسیرت …
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
sultan33 (02-01-2018)
یک نفر از کوچه ی ما عشق را دزدیده است
این خبر در کوچه های شهر ما پیچیده است
دوره گردی در خیابانها محبت می فروخت
گوئیا او هم بساط خویش را برچیده است
عاشقی می گفت روزی روزگاران قدیم
عشق را از غنچه های کوچه باغی چیده است
عشق بازی در خیابان مطلقا ممنوع شد
عابری این تابلو را دورمیدان دیده است
یک چراغ قرمز از دیروز قرمز مانده است
چشمکش را هیز چشمی خیره سر دزدیده است
می روم از شهر این دل سنگهای کور دل
یک نفر بر ریش ما دلریشها خندیده است
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
این روزها درد دلهایمان را به زبان نمی آوریم،
تایپ میکنیم
مانده ایم اگر این دنیای مجازی نبود،روی دیوار چه کسی مینوشتیم،
نامت زیباست اما افسوس مجازی هستی
پشت هر یک از این نوشته ها یک نفر نشسته است،میخواند،فکر میکند،گاهی هم گریه میکند،یا میخندد
ولی میدانم قدر تمام لبخندهایش تنهاست
اگر همدمی بود که مجازی نمیشد
دوست مجازی من بودنت را قدر میدانم...
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.