تو به دریا ریختی و من کماکان ماهیام
بازهم ای رود! ممنون ازهمین همراهیام
کاروانی تشنه بود و یوسفی درچاه و من
من:طنابی که فقط شرمنده از کوتاهیام
سکههایم از رواج افتاد و تاجم زیر پا
تلخ پایان یافت باتو جشن شاهنشاهیام
ماه با سردی به گوش موجِ عاشق پیشه گفت:
هرچه از تو دور باشم بیشتر می خواهیام
رام دام و دانه و بامی نخواهد شد دلم
من کبوتر هم اگر باشم کبوتر چاهیام
کوله بارِ بسته دارد باز دل دل میکند
من ولی با اولین پروازِ فردا، راهیام
✍️حسنا_محمدزاده