به گمان من
حفره ای در شب است
که شاید عمیق ترین جای جهان باشد
جایی که درک آدم از زندگی درست کار می کند
و می تواند همه چیز را به یاد بیاورد
حفره ای دنج که هر بار جایش را عوض می کند
گاهی آنجاست که پر از حرف های ناگفته ای
گاهی آنجا که چای سرد شده را سر می کشی
و گاهی آنجا که خواب شبانه ات را نمی خوابی
حفره ای از جنس شب
و شبی از جنس بیداری
آنجا که دل های تنگ دور هم جمع می شوند
و بی آنکه یکدیگر را ببینند
با هم شب را می گذرانند
و من شب را
برای همین شب نشینی های نامرئی اش
دوست دارم
"بهرام حمیدیان"
![]()