مادربزرگ هميشه ميگفت:
دردِ تن يك جا نمى ماند!
كليه می زند به كمر، كمر می زند به پا،
پا می زند به قلب...
ميگفت: درد هى توى تَـنِت تقسيم ميشود!
اما دردِ روح قُلمبه می شود!
يك جا اَمانَـت را مى بُـرَد،
هركسی هم كه از راه برسد و بپرسد چه مرگت است؟
فقط ميشود دستت را روى زانو و كمرت بگذارى و ناله كنى كه تير می كشد.
درد روح را نميشود نشان كسى داد