دلتنگی های من ...
وقت شناس شده اند ...
شب که از نیمه بگذرد
به سراغ من می آیند
و تا صبح
هزار بار جان من را می سوزانند
...

اما من ققنوسم ...
دوباره از خاکستر زاده می شوم