مادرم : باشه من خبر رو میدم که تشریف بیارن .
من عصبانی شدم رو کردم به رؤیا گفتم : اجی گلم ، بیشتر فکر ها تو کن ، قصد جسارت و توهین ندارم ولی خودت به موضوع بیشتر فکر کن
(( شایان ذره ای لیاقت تو رو نداره ))
تو تازه خوب شدی !!!! یادت رفته چه روز های سختی رو پشت سر گذاشتی ؟؟!! یادته چقدر ما غصه می خوردیم تو باز همون رؤیا ی شاد و شیطون باشی ؟؟!!!