آدمی در عالم خاکی نمیآید به دست
عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی
مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم
از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
یادگاری که در این کنبد دوار بماند
ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه می پنداشتیم