یک شعرداغ و قافیهای ناب،شب به خیر
ما هر دو زیر پرتو مهتاب، شب به خیر
یک حس خوب ما شدن از پشت پنجره
ما هردو راگرفته به یک قاب،شب به خیر
گل بوسه می زنم به سراپای پیکرت
اما چه زود می بردت خواب شب به خیر
وقتی که دل خوش اند بدنهایمان به هم
دیگرچه جای سنت و آداب؟شب به خیر
میچینی آن دو فندق سربسته مرا
ای دزدشب،به هیئت سنجاب،شب به خیر
پاهایمان چه حس قشنگی میآورند
وقتی که میخورند به هم تاب، شب به خیر
در انتظار شب همه روزم به سر شود
شاید شوی به خانه شرفیاب ، شب بخیر
فرشته_خدابنده