کاش می دیدم چیست
آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاریست
آه وقتی که تو لبخند نگاهت را می تابانی
بال مژگان بلندت را می خوابانی
آه وقتی که تو چشمانتآن جام لبالب از جان
دارو را سوی این تشنه ی جان سوخته می گردانی
موج موسیقی عشق از دلم می گذرد
روح گلرنگ شراب در تنم می گردددست
ویران گر شوقپر پرم می کند، ای غنچه رنگین پر پر....
من، در آن لحظه كه چشم تو به من می نگرد
برگ خشكيده ايمان رادر پنجه باد ،رقص شيطانی خواهش را
در آتش سبز !نور پنهانی بخشش را،
در چشمه مهر !اهتزاز ابديت را می بينم !!
بيش از اين، سوی نگاهت، نتوانم نگريست !
اهتزاز ابديت را يارای تماشايم نيست !
كاش می گفتی چيست؟آ
نچه از چشم تو تا عمق وجودم جاريست