باز گفتم كه : تو صیادی و من آهوی دشتمتا به دام تو درافتم همه جا گشتم و گشتمحذر از عشق ندانم، نتوانم!اشكی از شاخه فرو ریختمرغ شب، نالۀ تلخی زد و بگریخت . . .اشک در چشم تو لرزید،ماه بر عشق تو خندید!یادم آید كه: دگر از تو جوابی نشنیدمپای در دامن اندوه كشیدم.نگسستم، نرمیدم.