صبح چون خورشید رخشان رخ نمود از کوهسارماه من از در درآمد با رخی خورشیدواربربجای شانه در زلفش همه پیچ و شکنبربجای سرمه در چشمش همه خواب و خمار
صبح چون خورشید رخشان رخ نمود از کوهسارماه من از در درآمد با رخی خورشیدواربربجای شانه در زلفش همه پیچ و شکنبربجای سرمه در چشمش همه خواب و خمار