شهسوارا، عیب فتراک است صید چون منیگاه بستن عذرخواهی کن ز من فتراک راچون دلم زو چاک شد، ای پندگو، راضی نیماز رگ جان خود اردوزی در این دل چاک راچشمه عمرست و خلقی در پیش، حیفی قویستآشنایی با چنان دریا، چنین خاشاک راناله جانسوز خسرو کو به دلها شعله زدرحمتی ناموخت آن سنگین دل ناباک را