چشم تو بسته شد و چشم حرامی وا شد
تو زمین خوردی دورِ حرمم غوغا شد
مشک تو پاره شد و آبرویت ریخت زمین
سیلِ آن خورد به خیمه همه جا دریا شد
مشک تو پاره شد و خاک، به سر کرد رباب
ذکر او “وای علی” جای “گُلم لالا” شد
عَلَمت خورد زمین و حرمم رفت به باد
دشمنم بعد تو با جرات و بی پروا شد
روسری بود، که در دست حرامیها بود
خیمهی سوخته معجر به سر زنها شد
تیرباران شدی و تیرَک خیمه افتاد
زینب آواره شد و دخترکم تنها شد
دست تو شد قلم و خون تنت هم جوهر
حکم قتل من و غارت شدنم امضا شد
آن طرف خود و زره از تن تو غارت شد
این طرف بر سر خلخال حرم دعوا شد
بوی یاس آمده از علقمه یعنی اینکه
زائر جسم زمین خوردهی تو زهرا شد
غیرت اللهِ منی روضهی تو ناموسی ست
رفتی و روی همه بر روی زینب وا شد
«رضا قاسمی»