صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 1 به 10 از 30

موضوع: تو عامل هرگونه غم و درد و خراشی

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    2058
    نوشته ها
    5,685
    پسندیده
    18
    مورد پسند : 133 بار در 119 پست
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 69.0.3497.100

    تو عامل هرگونه غم و درد و خراشی

    اندوه من این است که در عصر حواشی
    یک لحظه به فکر ِ من ِ بیچاره نباشی

    دریاچه ی قم باشی و بر زخم دل من
    از شوری خود بر دلم هربار بپاشی

    یک منبع عالِم خبر آورد که یک عمر
    تو عامل هرگونه غم و درد و خراشی

    از دست تو رنجور شد آبادی عاشق
    ای وای به حال دل معشوقه ی ناشی

    حاشا که دهاتیست دل نازک و تنهام
    امروز که دل بست به تو بچه ی کاشی

    از منظر من عشق دلیل است به عالَم
    در نزد تو هم باز چه کشکی و چه آشی

    سنگین شده در سینه ی من قلب رئوفم
    از دست تو ای کارگر سنگ تراشی

    #سجاد_صادقی

  2. Top | #2

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    2058
    نوشته ها
    5,685
    پسندیده
    18
    مورد پسند : 133 بار در 119 پست
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 69.0.3497.100
    تو ماهی و من ماهیِ این برکه ی کاشی..

    اندوه بزرگی ست زمانی که نباشی!


    آه از نفس پاک تو و صبح نشابور
    از چشم تو و حجره ی فیروزه تراشی..


    پلکی بزن ای مخزن اسرار که هر بار
    فیروزه و الماس به آفاق بپاشی!

    ای باد سبک سار! مرا بگذر و بگذار!
    هشدار! که آرامش ما را نخراشی..


    هرگز به تو دستم نرسد ماه بلندم!
    اندوه بزرگی ست چه باشی.. چه نباشی..
    علیرضا بدیع

  3. Top | #3

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    2058
    نوشته ها
    5,685
    پسندیده
    18
    مورد پسند : 133 بار در 119 پست
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 69.0.3497.100
    با من چه کرده است ببین بی ارادگی
    افتاده ام به دام تو ای گل به سادگی

    جای ترنج،دست و دل از خود بریده ام
    این است راز و رمز دل از دست دادگی

    ای سرو! ذکر خیر تو را از درخت ها
    افتادگی شنیده ام و ایستادگی

    روحی زلال دارم و جانی زلال تر
    آموختم از آینه ها صاف و سادگی

    با سکّه ها بگو غزلم را رها کنند
    شاعر کجا و تهمت اشراف زادگی ....

    سعید بیابانکی

  4. Top | #4

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    2058
    نوشته ها
    5,685
    پسندیده
    18
    مورد پسند : 133 بار در 119 پست
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 69.0.3497.100
    آن کسی که این چنین از این ور آن ور می خورد
    چون به خلوت می رود آن چیز دیگر می خورد

    ای برادر تو همه اندیشه بودی پس چرا
    ریش دارد ریشه هایت را سراسر می خورد؟

    مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس
    یک نماینده کجای صحن بهتر می خورد؟

    چرخ می چرخد برای هرکه می چرخاندم
    چیزهای تیز هم بر چرخ پنچر می خورد

    گاو ما از بچگی گوساله ای خرفهم بود
    جای شیر مادرش شیر سماور می خورد

    آن که دائم در رژیم است آخرش خواهیم دید
    هرچه بر سفره بیاید خشک یا تر می خورد

    مال خود را پیش چشم مال مردم خور نخور
    مال مردم مال او بوده، به او برمی خورد!

    او زمین خوار است و خار هر زمین را… حافظا!
    خرس گنده توی خوابش دب اکبر می خورد

    می روی استخر بغض خویش را پنهان کنی
    داخل استخر اشکت را شناور می خورد

    شعرهای من میان قلب مردم زنده است
    گرچه او شعر مرا دفتر به دفتر می خورد

    صابر قدیمی

  5. Top | #5

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    2058
    نوشته ها
    5,685
    پسندیده
    18
    مورد پسند : 133 بار در 119 پست
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 69.0.3497.100
    رودِ تنهاییِ من تا ابدیت جاری است

    رودِ تنهاییِ من ماضیِ استمراری است



    زندگی مثل همین قصّه ی تنهایی من

    اختیاری است که در ذاتِ خودش اِجباری است



    دل که دل نیست، بلوری ست که از فرطِ غبار

    مثل یک ظرفِ عتیقه تَهِ یک انباری است!




    موشها ذهنِ مرا، روحِ مرا می کاوند!

    چند وقتی ست میانِ تنِ من حفّاری است




    درّه ها حاصلِ زخمی ست که از تنهایی

    بر تنِ کوه فرود آمده، زخمش کاری است




    گاه گِردِ سرِمن کُلّ ِ جهان می گردد

    قصّه ی مبهمِ دیوانگی ام اَدواری است




    غیر تنهایی بی واژه و گسترده ی من

    هر چه در چشمِ جهان هست همه تکراری است…


    ****

    گاه گاهی دلِ خود را به دلِ من بِسپار!

    رودِ تنهاییِ من تا ابدیت جاری است…..



    دکتر یدالله گودرزی

  6. Top | #6

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    2058
    نوشته ها
    5,685
    پسندیده
    18
    مورد پسند : 133 بار در 119 پست
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 69.0.3497.100
    يک نگاه ساده، بيش از اين هوايى نيستم
    در خودم غرقم، به فکر آشنایی نیستم


    با توأم تا با منی پس با منی تا با توأم
    مثل تو در قید و بندِ باوفایی نیستم


    دوستت دارم... ولی بسیار از آن بیشتر
    عاشقت هستم؟... نه! تا این حد فدایی نیستم !


    تا که یادم بوده اهل خواهش چشم توأم
    حال، با این وصف، پیدا کن کجایی نیستم !


    شعرِ نازل دارم از سوی تو، تکفیرم نکن
    تا ابد پیغمبرم، فکر خدایی نیستم


    با تو آری، با تو نه، با تو چنان، با تو چنین
    هیچ، در گیر و کش چون و چرایی نیستم


    گرچه عمری آرزو کردم رها باشم، ولی
    چون رهایی ربط دارد با جدایی... نیستم …

  7. Top | #7

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    2058
    نوشته ها
    5,685
    پسندیده
    18
    مورد پسند : 133 بار در 119 پست
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 69.0.3497.100
    وسط مهلکه و دود فراموشم کرد
    آنکه معشوقه ی من بود فراموشم کرد

    آنکه از شعر فقط قافیه را می فهمید
    درد هایی به من افزود فراموشم کرد

    شرط کردیم که یکباره به دریا بزنیم
    ته این معامله بی سود فراموشم کرد

    رد شد از اسم من و رفت به دنیای خودش
    مثل خشکیدن یک رود فراموشم کرد

    تا که از حافظه و خاطره ها خط خوردم
    دو قدم مانده به بدرود فراموشم کرد

    در دلم بود امیدی که مرا می بیند
    وای بر من ، خود معبود فراموشم کرد


    #سجاد_صادقی

  8. Top | #8

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    2058
    نوشته ها
    5,685
    پسندیده
    18
    مورد پسند : 133 بار در 119 پست
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 69.0.3497.100
    خشت با تزویر بر مسند نشست

    تیغ برانش دل بی بی شکست

    دولوی بی ارزشش با حکم خشت

    یافت قدرت تا کند هر کار زشت

    اس ها را چون که ببریدند سر

    در عزایش پیک شد مشکی به بر

    هرچه را سر بود از دم سر زدند

    اتشی بر جان خشک و تر زدند

    دل بشد پژمرده از کردار شان

    سور را دیگر نمی دیدی نشان

    لیک اندر دست بعدی چون بخواند

    حکم بعدی خشت از میدان براند

    اس و شاه وبی بی اش اواره شد

    انچه ماند از لشگرش بیچاره شد

    چون که گرداند ورق را روزگار

    روزشان گردد بسان شام تار

    کس نمی داند که فردایش چه شد

    از چه مغروری تو بر امروز خود

  9. Top | #9

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    2058
    نوشته ها
    5,685
    پسندیده
    18
    مورد پسند : 133 بار در 119 پست
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 69.0.3497.100
    چرا زهم بگریزیم،راهمان که یکی است
    سکوتمان،غممان،اشک وآهمان که یکی است

    چرا زهم بگریزیم؟دست کم یک عمر

    مسیر میکده وخانقاهمان که یکی است
    تو گر سپیدی روزی ومن سیاهی شب

    هنوز گردش خورشید وماهمان که یکی است
    تو از سلاله لیلی من از تبار جنون

    اگر نه مثل همیم اشتباهمان که یکی است
    من وتو هردو به دیوار ومرز معترضیم

    چرا دو توده ی آتش؟ گناهمان که یکی است
    اگر چه رابطه هامان کمی کدر شده است

    چه باک؟ حرف وحدیث نگاهمان که یکی است

  10. Top | #10

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    2058
    نوشته ها
    5,685
    پسندیده
    18
    مورد پسند : 133 بار در 119 پست
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 69.0.3497.100
    همه ی دلخوشی ام بود کنارت باشم

    توی تقویم خودم فصل بهارت باشم

    تو که دریایی و من ماهی تنگی کوچک

    این چنین بود که یک عمر دچارت باشم

    ماه بودی که شبی عکس تو در آب افتاد

    و خدا خواست که دائم در مدارت باشم

    مثل اهوازی و خون گرم ولی درد آلود

    کاش میشد که خودم گرد و غبارت باشم

    یا در آغوش بگیرم تن رنجور و پریشانت را

    یا که تا آخر این قصه حصارت باشم

    همه ی دلخوشی ام دیدن لبخندت بود

    این دلیلیست که راهی دیارت باشم

    #سجاد_صادقی

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کاربرانی که این تاپیک را مشاهده کرده اند: 0

هیچ عضوی در لیست وجود ندارد.

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

مرجع تخصصی ویبولتین ویکی وی بی در سال 1391 تاسیس شده است و افتخار میکند که تا کنون توانسته به نحو احسن جدید ترین آموزش ها و امکانات را برای وبمستران میهن عزیزمان ایران به ویژه کاربران ویبولتین به ارمغان بیاورد .

اطـلـاعـات انجمـن
حـامـیان انجمـن