من گم شدهام هر چه بگردی خبری نیست
جز این دو سه تا شعر که گفتم اثری نیست
یک بار نشستم به تو چیزی بنویسم
دیدم به عزیزان گله کردن هنری نیست
دلگیرم ازین شهر پس از من هوایش
آنگونه که در شأن تو باشد بپری نیست
ای کاش کسی باشد و کابوس که دیدی
در گوش تو آرام بگوید: خبری نیست
هرجا نکنی باز سر درد دلت را...
چون دامن تر هست ولی چشم تری نیست
من چند قدم رفتم و برگشتم و دیدم
در بسته شد آنگونه که انگار دری نیست...
- مهدی فرجی -