گاه باید بکنی ناز نه این اندازه
بشوی سرتق و لجباز نه این اندازه


پیشِ آیینۀ چشمِ نگرانم باید
دکمه ها را بکنی باز نه این اندازه


بشکند تا کمر آینه باید باشد
چشمهای تو پر از راز نه این اندازه


باز کن چاک گریبان که سراپا هستم
عاشق و مست و نظرباز نه این اندازه


در بیفشان ز لبِ لعلِ غزل خوان که شده
طبعِ من قافیه پرداز نه این اندازه


ناز پیوستِ نگاهت بنما تا باشد
چشمها خانه برانداز نه این اندازه


غلامعباس_سعیدی