اي همه مردم، در اين جهان به چه کاريد ؟
عمر گران مايه را چگونه گذاريد ؟هرچه به عالم بود اگر به کف آريدهيچ نداريد اگر که عشق نداريدواي شما دل به عشق اگر نسپاريدگر به ثريا رسيد هيچ نيرزيدعشق بورزيددوست بداريد
"فریدون مشیری"
اي همه مردم، در اين جهان به چه کاريد ؟
عمر گران مايه را چگونه گذاريد ؟هرچه به عالم بود اگر به کف آريدهيچ نداريد اگر که عشق نداريدواي شما دل به عشق اگر نسپاريدگر به ثريا رسيد هيچ نيرزيدعشق بورزيددوست بداريد
"فریدون مشیری"
زمان در خواب و دريا قصه پرداز
خيالم در بلندي هاي پرواز،
ز تلخي هاي پايان، مي رسيدم-
به شيرينِ شگفتي هاي آغاز !
"فریدون مشیری"
اهمیت و ارج زندگی در همین است که موقت است،
تو باید جاودانگی خودت را در جای دیگری نشان بدهی،
و آن جا «انسانیت» است!
"فریدون مشیری"
گفته بودی که چرا محو تماشای منی
آنچنان مات که یکدم مژه بر هم نزنی
مژه بر هم نزنم تا که زِ دستم نرود
ناز چشم تو ، بقدر مژه بر هم زدنی....
"فریدون مشیری"
تو بدان این را
تنها تو بدان
تو بیا تو بمان با من، تنها تو بمان
جای مهتاب به تاریکی شبها تو بتاب
من فدای تو، به جای همه گلها تو بخند..
بر خاک چه نرم می خرامی ای مرد!
آنگونه که بر کفش تو ننشیند گردفردا که جهان کنیم بدرود به دردآه آن همه خاک را چه می خواهد کرد؟!
هیچ و باد است جهان
گفتی و باور کردی؟!
کاش، یک روز، به اندازه ی هیـــــچ
غم بیهوده نمیخوردی!
کاش، یک لحظه، به سرمستی بــــــاد
شاد و آزاد به سر می بردی
درختی خشک را مانم به صحرا
که عمری سر کند تنهای تنهانه بارانی که آرد برگ و بارینه برقی تا بسوزد هستیش را
"فریدون مشیری"
من سکوت خویش را گم کرده امای سکوت ای مادر فریادهاگم شدم در این هیاهو گم شدم من که خود افسانه میپرداختمعاقبت افسانه مردم شدم !تو کجایی تا بگیری داد من ؟گر سکوت خویش را میداشتمزندگی پر بود از فریاد من !
"فریدون مشیری"
اگر عمر گل
هفته ای بیش نیست
خدایا نه خارم
چرا مانده ام
"فریدون مشیری"
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)