سخت است چگونه بنویسم محنت را
آتش زده این زهر تمام بدنت راآن روز دوشنبه که در خانیتان سوخت
سوزاند تمام دل و باغ و چمنت رااز بغض گلوی تو کسی نیست خبر دار
نشنیده از ان روز کسی هم سخنت رااز کودکیت سوختی و شکوه نکردی
حالا همه دیدند، ولی سوختنت راهر پاره جگر تکهای از غصهی کوچست
مادر تو کجایی که ببینی حسنت راتشیع تو هر تیر که از چله برون شد
میدوخت به تابوت نخی از کفنت رااین صحنه خودش گوشهای از کربلا شد
صد حرمله با تیر نشان کرده تنت راهرچند کفن پاره و گلگون شده،اما غارت که نکردست کسی پیرهنت راسنگین که نشد سینه ات از چکمهی شمری
پر خون که نکردست سنانی دهنت را
1