تهران شده بازیچه موهای بلندت
یک شهر نشستند تماشا بکنندت


مجموعه شعری که خدا شاعر آن است
تضمین شده در باغچه ها بند به بندت


با طعم لبت صنف شکر خانه خراب است
این مرتبه هم قند فریمان گله مندت


بازار گل شهر محلات به هم ریخت
وقتی گذر قافیه افتاد به خنده‌ت

دین و دل من، چشم و لبت، موی تو...تسلیم!
کافر شده‌ام در جدل چشم به چندت


با درد دیابت که کنار آمده‌ام، کاش
یک شب برسد جان بدهم با لب قندت


چندیست مهندس شده این شاعر بی چیز
شاید بپسندد پدر سخت پسندت...


علی_صفری