اي که پس از هلاک من، پاي نهي به خاک من


از دل خاک بشنوي، ناله دردناک من



هما، به کلبه ويران ما، نمي آيد

به آشيان فقيران، هما نمي آيد




هاي هاي گريه در پاي توام آمد به ياد

هرکجا شاخ گلي، بر طرف جويي يافتم



کامم اگر نمي دهي، تيغ بکش مرا بکش

چند به وعده خوش کنم، جان به لب رسيده را؟



ز عمر اگر طلبي بهره، عشق ورز اي دوست

که زندگاني بي عشق، زندگاني نيست



در دوستي چو شمع، ز جانم دريغ نيست

سرگرم دوستانم و با خويش دشمنم