با لب سُرخت مرا یاد خدا انداختی
روزگارت خوش که از میخانه مسجد ساختی
روی ماه خویش را در برکه می دیدی ولی
سهم ماهی های عاشق را چه خوش پرداختی
فاضل_نظری
با لب سُرخت مرا یاد خدا انداختی
روزگارت خوش که از میخانه مسجد ساختی
روی ماه خویش را در برکه می دیدی ولی
سهم ماهی های عاشق را چه خوش پرداختی
فاضل_نظری
سخن ديگر نگفتي اي سخن پرداز خاموشم
فراموشت نمي کردم چرا کردي فراموشم ؟
سیمین_بهبهانی
ترک آن زیبا رخ فرخنده حال
از محال است
از محال است
از محال...
تقصیر دلم چیست که "او" بعد "تو" آمد؟
این قاعدهی اول دستور زبان است...
علیرضا_بدیع
زیبا پرستیِ دل من بی دلیل نیست
زیرا به این دلیل پرستیده ام تو را
قیصر_امین_پور
من در پی رد تو کجا و تو کجایی
دنبال تو دستم نرسیده است به جایی
ای « بوده » که مثل تو نبوده است، نگو هست
ای « رفته » که در قلب منی گرچه نیایی...
مهدی_فرجی
اللّه اکبر از تو که هر کس ترا شناخت
از دل کشید نعرهی اللّه اکبری
چون سرشکسته نیستم سر را چرا بندم بگو
چون من طبیب عالمم بهر چه بیماری کنم
چون بلبلم در باغ دل ننگست اگر جغدی کنم
چون گلبنم در گلشنش حیفست اگر خاری کنم
مولانا
دلم را خوب می فهمد هر آن کس ماجرا دارد
میان سینه اش هر کس که قلبی مبتلا دارد
نجمه_زارع
! SETAre * (12-15-2018)