لاله افروخته بر سینه مواج چمنچون چراغ کرجی ها که به دریا باشد
این شکرخواب جوانی است که چون باد گذشتوای از این عمر که افسانه و رؤیا باشد
گوهر از جنت عقبا طلب ای دل ورنهخزفست آنچه که در چنته دنیا باشد
شهریاراز رخ احباب نظر باز مگیرکه دگر قسمت دیدار نه پیدا باشد