یک درخت پیرم و سهم تبرها می شوم
مرده ام، دارم خوراک جانورها می شوم
بی خیال از رنج فریادم تردّد می کنند
باعث لبخند تلخ رهگذرها می شوم
نجمه_زارع
یک درخت پیرم و سهم تبرها می شوم
مرده ام، دارم خوراک جانورها می شوم
بی خیال از رنج فریادم تردّد می کنند
باعث لبخند تلخ رهگذرها می شوم
نجمه_زارع
از همان روزی که بی من زیر باران تر شدی
آتش پنهان شده در زیر خاکستر شدی
خیالانگیز و جانپرور
چو بوی گل سراپایی
نداری غیر از این عیبی
که میدانی که زیبایی
من از دلبستگیهای
تو با آیینه دانستم
که بر دیدار طاقت سوز
خود عاشقتر از مایی
رهی_معیری
هرچند یاد و خاطرات ِ با تو شیرین است
فنجان خالی هم به برگشت ِ تو بد بین است
....این روزهـــا از داغ تو رگ می زند هر کس
هر گوشه ای از قلب تو گرمابه ی فین است
محمد_شیخی
زندگی در برکه شاید سرنوشت ماهی است
عاشق قلاب ماهی گیر بودن ساده نیست !
سالها آشفتگی زیر سر این جمله بود
عشق تقصیر است و بی تقصیر بودن ساده نیست
علی_صفری
آنکه روی دوست دید او را به کفر و دین چه کار؟
وانکه مست عشق گشت از کفر و اسلامش مگوی
وقتی نباشی زندگی معنی ندارد
این زنده بودن هم بماند در حواشی!
علی_صفری
به جای شکر گاهی صخره ها در گریه می گویند
چرا سیلی خور امواج دریا ساختی ما را ؟
چشم مستت چه کند با منِ بیمار امشب
این دل تنگ من و این دل تب دار امشب
چند بهر قتل من آزرده سازی خویش را ؟
رحم فرما، بگذر از قتل من و آزار خویش