تو آن جانی که صدجانم به جانِ توو ،،، فدای توووووووو ......
تو آن جانی که صدجانم به جانِ توو ،،، فدای توووووووو ......
هر چه به جز خیال او قصد حریم دل کند
در نگشایمش به رو از در دل برانمش ...
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
قطب جهانی همه را رو به توست ..!
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
در لباس آبی از من بیشتر دل میبری...
آسمان وقتی که میپوشی، کبوتر میشوم
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
تو مگو همه به جنگند و زِ صلح من چه آید
تو یکی نهای، هزاری، تو چراغ خود برافروز
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
گفتم صنما مگر که جانانِ منی
اکنون که همی نظر کنم جانِ منی ...
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
راه برم به سوی او شب به چراغ روی او
چون برسم به کوی او حلقه در بگیرمش
درد دلم بتر شده چهره من چو زر شده
تا ز رخم چو زر برد بر سر زر بگیرمش
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
امروز چنان مستم،کز خویش برون جستم
ای یار بکش دستم؛ آن جا که تو آن جایی ...
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.