تو بیایی همه ثانیه ها،ساعتها،
از همین روز
همین لحظه
همین دم
عیدند..
������قیصر امین پور
تو بیایی همه ثانیه ها،ساعتها،
از همین روز
همین لحظه
همین دم
عیدند..
������قیصر امین پور
عشق تبسمی دوست داشتنیست
میتوان هر گوشه از آن ایستاد
و آوازی سر داد
با صدای من
با نگاه تو..
کاش میشد برای ساعتی مُرد !
آن وقت است که میفهمی
چه کسی از نبودنت دق میکند ،
و چه کسی ذوق !
دلم؛ ساعتی مُردن میخواهد !
◾️حسین پناهی
از گلی كه نچيده ام ؛
عطري به سر
انگشتم نيست ...
خاری در دل است...!
◾️شمس لنگرودی
رنگ سال گذشته را دارد
همهی لحظههای امسالم
سیصد و شصت و پنج حسرت را
همچنان میکشم به دنبالم
قهوه ات را بنوش و باور کن من به فنجان تو نمی گنجم
دیده ام در جهان نما چشمی که به تکرار میکشد فالم
یک نفر آمد از غبار می آید مژده ی تازه ی تو تکراریست
یک نفر از غبار آمد و زد زخم های همیشه بر بالم...!
بی سر ، خواب تو را می بینم...
بی پر ، به بام تو می پرم...
انگور سیاهم به بوی دهان تو شراب می شوم
سمندر تشنه ای که زیر شعله ، چشمه ی آب جسته منم
نوروز منی تو با جان نوخریده به دیدارت می دوم
شکوفه های توام من ، به شور میوه شدن در هوای تو پر میکشم...
◾️شمس لنگرودی
من عجلهی مرگِ خود بودم،
و ای دریغ که زندگی را
دوست میداشتم !
آیا تلاشِ من یکسر بر سرِ آن بود،
تا ناقوسِ مرگِ خود را
پُرصداتر به نوا درآورم ؟
من پرواز نکردم،
من پَرپَر زدم !
◾️احمد شاملو
بگذار کسی نداند
که چگونه من به جایِ
نوازش شدن بوسیده شدن
گزیده شدم ...!
◾️احمد شاملو
ناگهان
خوابی مرا خواهد رُبود
من تُهی خواهم شد از فریاد درد ...!
◾️فروغ فرخزاد
مرگ
مردی تنهاست...
که هر روز صبح
با سلامی به زوالِ روزگارش،
شروع به کندن چاله ی جدید
برای دفن خاطره هایش میکند...