یه حسی که نمیشناختم یه عشق پاک ولی ممنوعدوتا دریا دل عاشق با یه قایق دوتا پارو
به دور از چشم یه دنیا تا قلبامون سفر کردیمتا مرزی که دیگه هرگز نمیتونیم برگردیم
نمیتونیم برگردیمنمیگفت و نپرسیدم که این قایق کجا میره
آخه هر دو میدونستیم که این احساس ِ میمیره
میدونستیم به قلبامون جوابامونو پس دادیمما خیلی وقته دور از هم به هم دیگه نفس دادیم
رو آب ِ آبی ِ دریا به فکر ساختن خونه ست