همه شب ديده به راهت نگران ميدارم
چون مريضي كه طبيبش پي اومي ايد....
همه شب ديده به راهت نگران ميدارم
چون مريضي كه طبيبش پي اومي ايد....
ﺧﻮﺵ ﺧﺮﺍﻣﺎﻥ ﻣﯿﺮﻭﯼ ، ﺍﯼ ﺟﺎﻥ ﺟﺎﻥ ، ﺑﯽ ﻣﻦ ﻣﺮﻭ
ﺍﯼ ﺣﯿﺎﺕ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ، ﺩﺭ ﺑﻮﺳﺘﺎﻥ ﺑﯽ ﻣﻦ ﻣﺮﻭ
ﺍﯼ ﻓﻠﮏ ﺑﯽ ﻣﻦ ﻣﮕﺮﺩ ﻭ ﺍﯼ ﻗﻤﺮ ﺑﯽ ﻣﻦ ﻣﺘﺎﺏ
ﺍﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺑﯽ ﻣﻦ ﻣﺮﻭﯼ ﻭ ﺍﯼ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﯽ ﻣﻦ ﻣﺮﻭ
ناگهان در کوچه دیدم بی وفای خویش را
باز گم کردم ز شادی دست و پای خویش را
گفته بودم بعد ازین باید فراموشش کنم
دیدمش وز یاد بردم گفته های خویش را
(مهدی اخوان ثالث)
خاکیان بالاتر از افلاکیان می ایستند،
عشق از انسان چه موجود غریبی ساخته است
فاضل ناظری
یا رب!
ما مشقِ غمِ
عشق تو را خوش ننوشتیم
اما تو بکش خط به خطای همه ی ما
فاضل نظری
باورمنیست که خیبرشکن از پا افتاد
حضــرت واژهی برخاستن از پا افتاد
Anoosh (05-27-2019)
ماهیِ بیچاره وقتی در دهانِ لک لک است
آرزویش زنده ماندن درمیانِ جُلبک است
چند سالی می شود من مرده ام امّا دلم
بین"بودن یانبودن"همچنان تویِ شک است!
کـــاوه_احمــــــــدزاده
پلک بستی که تماشا به تمنا برسد
پلک بگشا که تمنا به تماشا برسد
چشم کنعان نگران است خدایا مگذار
بوی پیراهن یوسف به زلیخا برسد
احسان_افشاری
یا چشم بپوش از من و از خویش برانم
یا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرم
عاقل ان است که این موقع شب خوابیده
منِ دیوانه که خوابم به خیالت طی شد